pb:BlogScript
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 13701
کل یادداشتها ها : 23
خبر مایه


pb:BlogStats 

1 2 3 >
«بسم الله الرحمن الرحیم»
 سخنرانی سردار رشید اسلام شهید مهدی باکری در جمع برادران واحد اطلاعات در منطقه زید در سال 1363
 لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم من ابتدا از برادران عذر می خواهم که نیم ساعت تاخیر داشتم، لازم بود که ضمن زیارت برادران به صورت جمعی، یک سری مطالبی که شایدواقف هستید، لازم است آیاتی قرائت شود که یقیناً با تلاوت این آیات و تفکر در آنها بسیار نفع می برید، بدین جهت انشاء الله که درک کنید، که درچه شرایطی واقع هستید ودر جامعه ی تان چه می گذرد؟ والان چه زمانی است؟ ودشمنان اسلام چه کار می کنند؟ واین آگاهی شما قطعاً باید روزبه روز متناسب با پیشرفت زمان افزونتر شود وبه جلو برود تا اینکه خدای ناکرده بی توجه یابی آشنا نسبت به مسائل جامعه اسلامی خود نباشید وتکالیفی که درهر زمان براثر این شناخت وآگاهی بنا به دستور الهی باید انجام دهید واز آنهاغافل نشوید. مسئله ی جنگ که به فرموده ی امام، اصلی ترین مسئله ی امروز اسلام است با فراز ونشیبهایی به حرکت خودش ادامه می دهد وهر چه از عمر جنگ می گذرد ما متوجه یک موضوع بسیار مهم می شویم وآن اینکه روزبه روز می بینیم دشمنانی که در جنگ وجبهه مقابل اسلام دارند می جنگند، متحدتر، مصمم تر وجدی تر اند. اگر ما مسائل و سالهای اول جنگ را با سال های دوم و سوم و چهارم مقایسه کنیم، می بینیم که در سالهای اول جنگ از آمریکا خبری نبود، شاید درحد طراح حمله ویکسری کارهای پشت پرده؛ ولی هر چه بیشتر از شروع جنگ می گذرد ، به دلیل مقاومت مسلمین، در مقابل این تجاوزها می بینیم که کم کم این ها، بیشتر وارد صحنه می شوند و احساس می کنند که قدرت خود صدام برای حل مسئله ی اسلام، و تضعیف و یا سرنگونی اش کافی نیست، بدین جهت می بینیم کم کم آمریکا با تماسهای سیاسی وبعداً با رسمیت دادن به تلاشها وکمکهای قویترش وطرح دادن به مسئله ادامه جنگ ویااتصال دادن مسئله ی لبنان به جنگ ایران، حضور فعال خودش رانشان می دهد. اگر آن زمان می دیدیم شوروی، روابط حسنه ای با ایران داشت ومسئله ای جدی دررابطه با حمله عراق نمی گفت، امروز رسماً از آن جانبداری کرده و کمک های نظامیش را به صورت جدی به عراق وارد می کند اگر آن موقع اختلاف نظری شوروی با آمریکا دررابطه با ایران ومسائل دیگر دنیا داشت، امروز می بینیم که در مسئله ایران تمام ابر قدرتها به یک وحدت نظر می رسند؛ یعنی برای ما روشن می شود که هر چقدر عمر جنگ، طولانی شده ومدتی از شروعش می گذرد، دشمنان طرف مقابل ما، صهیونیست ها، متحد می شوند و با قوت وفکر وتحرک بیشتری وارد صحنه می شوند تا آن حد که چند روز پیش اسرائیل هم توسط وزیر خارجه اش یا نخست وزیرش، اعلام می کند اگر لازم شد ما هم باایران خواهیم جنگید، واگر امروز می بینیم حرکاتی، ابر قدرتها درخلیج فارس انجام می دهند، این نتیجه توافق بسیار مهم دو ابر قدرت و دست نشانده هایشان درخلیج فارس است. در حالی که آنها حرکت جدی جهت مبارزه اقتصادی با جمهوری اسلامی رااز خلیج فارس شروع می کنند تا می بینند قدرت صدام حتی در حد ومرزهای جنوب وغرب هم کافی نیست ویک فشار جدی تری باید از ناحیه دیگری وارد شود، ناوگانشان را حرکت می دهند، هواپیماها یشان شروع به زدن کشتیها، می کنند. هواپیماهای عراق حتی کشتیهای عربستان وکویت وترکیه راهم مورد هدف قرار می دهند وهمه دنیا هم جانبداری می کند وسازمان ملل هم کارهایشان را تأیید می کند، این نشان دهنده چیست؟ آیا غیر از این است که تمام جبهه ی کفر، اختلافاتشان را، مسائلشان را کنار گذاشته اند وتصمیم جدی گرفته اند که با تمام قدرت با اسلام بجنگند وبه تصور خودشان با بستن خلیج و نا امن شدن منطقه، دیگر خریداران نفت به سراغ ایران نخواهند آمد! در صد بالایی ازمخارج جنگ وکشور از فروش نفت انجام می شود، آنها هم تبعاً تامین نخواهند شد وآشوبی از داخل، بلند خواهد شد و وضعیت بدی از نظر اقتصادی در حکومت اسلام پیدا خواهد شد؛ یعنی بمبهای شیمیایی، زدن شهرها، حملات نظامی درجبهه های زمینی قانعشان نکرده واین دورنما را به آنها داده که با این نوع عملیات هایشان قادر خواهند بود جمهوری اسلامی را به شکست بکشند، پس ما خیلی ساده اگر فقط به اخبار موجود دردنیا نگاه بکنیم؛ پی می بریم که جبهه کفر باچه سیاستی، خود را درمقابل جبهه اسلام آرایش کرده است وبه دنبال چه مسئله ایست؟ آیا آنها واقعاً می خواهند صلح کنند؟ آیا خسته شده اند؟ از تماشای جنگ باایران ومقابله بااسلام تبعاً چیزهایی را در واقع می بینیم واعمالی را توسط آنها مشاهده می کنیم که جواب این سئوالات رامثبت نمی دانیم و نشان می دهد که آنها قویتر، مصمم تر، جدی تر وباتمام قدرتشان تصمیم بر حل ریشه ای اسلام رادارند. قانع به این هم نیستند که اسلام درمحدوده ایران باشد، چراکه تحقیقاتشان ، مطالعاتشان، وضع دنیای حاضر، وضعیت ملتها، نشان دهنده جنب وجوش وحرکاتی است که برای آنها بسیارخطرناک است، خیلی خلاصه، این واقعیتی است که الان حکومت اسلامی با آن مواجه است وطرف های مقابلش با چنین توطئه هایی! آیا ما مراحل سخت جنگ راگذرانده ایم والان در شرایط ساده ومهمی قرارگرفته ایم ومسائل حاد دیگری نداریم؟ نه ، دوران حاد، گذشته و الان پیچیده تر وخطرناک تر شده، دشمن نسبت به روزهای اولش ضعیف تر شده، آنهایی که روزهای اول پیشتیبان بودند ، خیلی کمتر ازالان هستند، پشتیبانیهای فکری ومادی کشور خیلی زیادشده، واین تصور غلطی است که ما فکر کنیم، (مسائل جنگ ومشکلاتش ودوران جنگ راگذرانده ایم والان زمانی است که به همین شکل ادامه داشته و ما می توانیم به مسائل دنیوی ومادی خودمان برسیم وتوجه جزئی هم به جنگ داشته باشیم وطوری نیست تکلیف ازما ساقط است.) ولی واقعیات غیر از این را نشان می دهد. پس فرد مسلمان بانگرش حتی سطحی نسبت به این مسائل، خواهد فهمید که دشمنان اسلام با چه قوه ای وبا چه فکر وسیاستی دنبال ضربه زدن به حکومت اسلامی هست! ودر آن وقت می تواند تکلیف خودرابااین توطئه هایی که علیه اسلام کشیده می شود، بسنجد. میزان توجه، میزان وقت، میزان انرژی که در جهت جنگ بایدبگذارد، خواهد فهمید که باید نسبت به روزهای اول توجه و وقت و بیشتری صرف کنید. چطور دشمن قویتر وپشتیبانیش بیشترشده، قطعاً باید در اندیشه هایمان ، قوت بیشتر و وحدت و پشتیبانی بیشتر بروز کند و تصور نمی کنم که بانفراتی کم وکسانی که موجودند این کار کافی باشد وبقیه به درس، دانشگاه مدرسه، کسب وکار، خانه سازی وامثال اینها برسند. و بگویند مسئله ای نیست، جنگ هم که تمام نمی شود وما می آییم وغمی نیست. آیا با چنین طرز تفکری یک فردمسلمان می تواند ادعا کند که تکالیفش را برای اسلام امروز ادا می کند؟ و چنین کسی سر خود کلاه گذاشته، پرده ای جلوی چشمش بکشد وتوطئه های دشمنان اسلام رانبیند وخودش رابه خواب خرگوشی بزند. پس ما می بینیم که امروز چه تکلیف سنگینی در قبال حکومت اسلامی بر دوش هرفرد مسلمان است و برای دفع این توطئه ها چه تلاش بزرگ و وسیعی را باید هر فرد مسلمان بکند و این که برای ما یقین شود که دشمن باما خواهد جنگید وتا آخرین لحظه هم خواهد جنگید کافیست که خیلی روشن وعامیانه بین خودمان مسئله را طرح بکنیم،سیاستی که ازاول خلقت بشر تا کنون دردنیا بوده، سیاست واحدیست؛ یک جناح حق و الهی ویک جناح باطل وکفر، وجود هردو در یک زمان ویک مکان عملی نیست، قطعاً یا باید به سازش برسند یعنی باطل سازش بکند باحق ویاحق با باطل سازش بکندویا حق بر باطل پیروز شود، یاحق توسط باطل ازبین برود. این سیاستی است روشن که ما ازاول خلقت در عالم می بینیم، حرکت امروزی ابر قدرتها، همان حرکتی است که یزید علیه امام حسین(ع) می کند، شاید لغات فرق بکند، لغتی که آن زمان استفاده می شد (لغت بیعت گرفتن بود) یزید می خواست بیعت بگیرد، یعنی جبهه حق، جبهه امام حسین را به سازش بکشاند ودستش را دردست خود قرار دهد ومسئله ای به نام اسلام در آن زمان درخط امام حسین نباشد. فقط خط یزید وحکومت او وسلطه او باشد، نمی شود درکنار یزیدی، امام حسینی هم باشد وامروز همان روز است، یا باید رژیمی در ایران باشد، شاهنشاهی؛ که دستش دردست ابر قدرتها باشد، تابع باشد، ویا نمی شود رژیمی مثل جمهوری اسلامی باشد که دست بیعت ندهد، آنها به سادگی نمی گذارند حکومتی وجود داشته باشد و با آنها بیعت نکند. تا الان هم درتمام طول تاریخ دردنیا نگذاشته اند حکومتی روی پای خود بایستد مگر این که بایکی ازابرقدرتها دست بیعت بدهد، ما هیچ کجای دنیا ودر هیچ تاریخی مگر درمقطع هایی خیلی کوتاه نمی توانیم چنین مسئله ای را پیدا کنیم، هر جنبشی وهر حرکتی هم بوده وبا اهداف ونیات خیلی خوبی هم قیام کرده وسرانجام به سازش کشیده شده ویا توسط آنها متلاشی وضربه خورده، والان هم همین است ما این تصور ساده را بکنیم که جمهوری اسلامی با خط امام واسلام بماند و آمریکا و شوروی هم باشد واینها با هم جنگی نداشته باشند، این یک ساده نگری وخوش فکری وساده اندیشی است. این واقعیتی نیست که مادر تاریخمان ببینیم وقرآن هم این گونه ماندن را بما وعده نمی دهد. بایستی از طرف اسلام، در طول زمان حملاتی علیه کفار شروع می شد، اما آنها مطالعه ی بیشتری درتاریخ داشتند وآگاهی بیشتری داشتند، قبل از اینکه جبهه اسلام حرکت خودش را آغاز بکند، آنها حرکت خودشان راآغاز کردند، پس اگر ما مسلمان واقع نگری باشیم ونخواهیم دل خودمان را بی مورد خوش بکنیم وخودمان را با وعده های توخالی بفریبیم باید بفهمیم که اسلامی که درخط امام بخواهد حرکت کند اسلامی است که باید سازش ناپذیر باشد. نظر خداوند متعال هم این طور است،جنگ با کفر، همیشه وجود خواهد داشت، وزمانی فرا نخواهد رسید که آنها درطرف خود واین ها هم درطرف خود آسوده باشند، این اصالت اسلام است، اصالت اسلام ومسلمین وانبیاء واولیاء همه، رساندن ندای اسلام است. این آیات الهی وقول الهی است که باید به گوش انسان ها برسد، واین قولها وآیات هرگز به نفع مستکبرین وکسانی که ملتها را به سلطه می کشند و خونشان را می مکند، مخالف نیست آنها که نفعشان را دراین می بینند قهراً باما خواهند جنگید ودلیل روشن وقاطعش، شروع جنگ از طرف آنها بود وامروز هم ادامه اش، قوت وجدی تر بودن جنک نیز دلیل بیشتر آنهاست، شاید ساده باشیم وتصور کنیم آنهایی که اعلام می کنند:))صلح بکنیم))، این ها صلحی را نمی خواهند که دیگر باما کاری نداشته باشند، زمانی برای تجدید قوا می خواهند که حمله ی دیگرشان را با سلطه ی بیشتر وفکر بیشتری انجام بدهند، نه این که آنها پشیمان شده باشند وبخواهند با جمهوری اسلامی کنار بیایند. این ساده نگریست، اگر اماممان این قدر پافشاری وسازش ناپذیری در مسئله جنگ نشان می دهند و می گویند: «باید ادامه بدهیم» وحتی گاهی می فرمایند: «حتی نباید دو ماه فرصت به صدام بدهیم» آنها عمق این مطلب راکه کفر سرستیز با اسلام دارد، خوب دریافته اند ودرک کرده اند ساده نباشیم، خوش خیال نباشیم که اگر صلح شود آنها دست از ما می کشند وما هم دنبال زندگی خودمان خواهیم رفت. تا پشتمان به جبهه شود، تیرهایشان قویتر وزهرآگین تر بطرف ما پرتاب خواهد شد واین حقیقتی است که امام مان خوب می فهمد وبه خاطر آن است که دررابطه با جنگ و ادامه ی آن نظریات سازش ناپذیری دارند وامروز با این واقعیات برادران ما باید بدانندکه چشم اسلام: چشم بقیه الله، چشم امام است ، چشم مظلومین مسلمانانی که در شهرها زیر آتش موشک ها و بمباران های صدامی هستند، چشم مستضعفینی که زیر چکمه ی مستکبرین درکشورهای مسلمان له می شوند. رزمندگان و برادران! ما تصور نکنیم که خودمان هستیم وبرای خودمان داریم کار می کنیم که اگر کاری بکنیم نفعش به خودمان بر میگردد واگر نکنیم مسئله ای نیست به خاطر خودمان هست نه، کاری که امروز یک رزمنده انجام می دهد درست است که یک قسمتش برای خودش هست ولی عمده اش برای اسلامی است که مال همه است، دین خداست. باید چنین فکر کند: موقعی که به جبهه می آیم چشمهای مسلمین مرا می بینند وانتظاراتی ازمن دارند، و موقعی که بر می گردم فکر نکنند که تنها هستم، و تفاوتی نمی کند، پس امروز چشمهای همه ی مسلمانان ، امیدهای همه مسلمانان، آرزوهای مسلمانان به این جبهه ها وباین رزمنده ها دوخته شده که اینها چه خواهند کرد؟ اینهایی که امامشان ندای عدم سازش میدهد، اینها چه خواهند کرد در مقابل جبهه کفر چگونه خواهند جنگید؟ همه ی چشمها امروز به شما هاست. شاید سئوالاتی برای ما پیش آید که خوب، ما در جبهه ی حق هستیم. این همه زحمت، این همه شهید، این همه معلول، این همه خانواده ها ی بی سرپرست ، بین این بیابانها، پس چقدر؟ تاکی؟ چقدر گرما؟ چقدر سرما؟ چقدر توپ؟ مأیوس کننده است ولی ببینیم خداوند متعال در آیه 214 سوره بقره در مقابل این مشکلات ومشقات، گرما ها، سرما ها، جراحتها و این منجلابی که ما دچارش شدیم این قدر ما را بهم، می پیچاند واین قدر فشار می دهد ، چه می فرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ام حسبتم ان تدخلو الجنه ولما یاتکم مثل الذین خلو من قبلکم مستهم الباساء والضراء وزلزلو حتی یقول الرسول والذین امنو معه متی نصر الله. الا ان نصر الله قریب»(س بقره آ214) خداوند متعال می فرماید: «گمان کردید به بهشت داخل می شوید بدون امتحانانیکه پیش از شما برگذشتگان آمد که بر آنان رنج وسختیها رسید وهمواره پریشان خاطر وهراسان بودند تا آنگاه که رسول وگروندگان به او تا مومنین باو از شدت اندوه از خدا مدد خواسته وعرض کردند، بار خدایا کی باشد که ما را یاری کنی؟» خداوند متعال می فرماید، شما فکر می کنید که همین طور ساده است؟ ببینید چقدر فشار باید زیاد باشد که پیامبر ومومن از دست خدا شکایت می کند ومی گوید: «خدایا کو کمکت، کی ما را یاری می کنی؟» چقدر مشکلات زیاد است که پیامبر ورسول به شکوه در می آید، مومنین از او می خواهند وبه خداوند می گویند: «متی نصرالله» (کو کمکت؟) تو اینها رابه ما وعده داده بودی کوپس؟ ما مردیم، چقدر پریشانی؟ چقدر غم وچقدر هراس؟ دیگر تحمل نداریم! کو کمکت؟ می فرماید؛ فکر کردید همینطور راحت و ساده، وارد می شوید! نه! اینقدر این سختیها را باید تحمل بکنید، ومأیوس نشوید، تاآخرش «الاان نصرالله قریب» که خداوند نصرت خودش را برساند. اگریک مرور کوتاه وزودگذر بر زندگانی پیامبرداشته باشیم ، در دوران قبل از هجرتشان که چقدر مشکلاتداشتند، تنها و تک، با آن همه سختیها، آن همه طعنه ها، آنهمه دشنامها، آنهمه تمسخرات، بس نبود که، هفت ماه بعد از هجرتش به مدینه، عملیات های نظامی آن حضرت علیه کفار شروع می شود تا سال دهم در عرض 113 ماه، هفتادو چهار عملیات نظامی انجام می دهد، در بیست وهفت مورد پیامبر خودش شخصاً حاضر بوده، چهل وهفت مورد فرماندهان نظامی تعیین کرده و فرستاده، در عرض 113 ماه هفتاد وچهار مانع معین، هر ماه وخورده ای نزدیک، یک عملیات. بعد تازه می بینیم که در تاریخ اسلام، با وجود بعضی عملیات ها که ماه ها طول کشیده وپشت سر هم بوده، رفتند فتح مکه. از فتح مکه رفتند حنین، از حنین رفتند طائف. بر نگشتند بازسازی کنند، تجدید قوا کنند، به خانواده سربزنند وبعضی جنگ ها مثل خیبر یک ماه تمام با آنهمه مشقات ، طول کشید. آدم می بیند که پیامبر واصحابش اصلاً خانه نبودند، همه اش بیرون بودند، همه اش می جنگیدند، تازه در جنگ آنها هم شنیده اید همه دور هم، می نشستند موقعی که می خواستند غذا بخورند یک خرما را می گذاشتند تو دهان هم، می مکیدند و می دادند آن یکی وآن یکی می مکیده می داده به دیگری. اسلحه داشتند؟ خودروداشتند؟ اسب داشتند ؟چراغ داشتند ؟ آذوقه داشتند ؟ آب داشتند؟ نه! همه ی تاریخ اسلام را مطالعه کنید جایی نیست بگوید، کنار نهر ورودخانه ای هم شنا میکردند وهم آب می خوردند. بارها ی یک شتر بر دوششان بوده و همه مسلح بودند وهمه اسب سواربودند. در تاریخ اسلام نوشته اند در جنگ خیبر از بی غذایی، از فرط گرسنگی، چقدر فشار را رزمندگانی که کنار خود پیامبر بودند، تحمل کردند! وچقدر نیروهایشان پای پیاده رفتند! اسب نبود، شتر نبود، چه راههایی! چندین فرسخ! چندین شبانه روز! آنهم در عربستانی که حالا این خوزستان یک نمونه کوچکی از آن عربستان است و از این همه تانکر وآب ورودخانه خبری نبود، بایک چنین شرایطی، یک سری نیروها دست خالی می آمدند که خط اول بکشند، اسلحه دشمن را بر دارند وبا آن اسلحه بجنگند، حالا خداوند پیغمبرش را این همه فشار می دهد! مومنینی که کفار وخود پیامبر این همه سختی به آنها می دهد، این همه سختی راکه کشیده می گویند: «متی نصرالله» از دست خدا، شکایت می کنند. آن وقت ماهایی که تانکر وتریلی آب هایمان رامی آورد، تویوتا غذاهایمان را می آورد، سر دستشویی که می خواهیم برویم باماشینها می رویم، برقمان هست، کولرمان هست بعد حالا پنج سال جنگ به ده سال بکشد، خسته شویم! روحیه ها ضعیف شود! یأس بگیرد! مایوس شویم که دیگر نمیشود! فایده ندارد! بروم دانشگاه و به درس و مدرسه ام برسم، حالا این جنگ که تمام نمی شود، برویم خانه ای بسازیم بعد می آییم، دوباره. پس خداوند مقدر کرده که این همه سختی بدهد! واینهه مشکلات بدهد! این همه اندوه بدهد! حساب خدا سخت است، ولی گفته مایوس هم نشوید، «الا ان الله نصر قریب» منتهی ما این قدر خودمان را دوست داریم ونفع خودمان را می خواهیم، که می خواهیم نصر قریب یک ساعت بعد باشد، یک ثانیه بعد باشد اگر بگویند پنجاه سال این نصر قریب طول می کشد ناراحت می شوید، ما که پنجاه سال، شصت سال عمر می کنیم، یک ساعت را فکر می کنیم که خیلی است، ولی شما حساب بکنید عمر دنیا راکه تا الان کرد وبعد ازاین چقدر خواهد کرد در مقابل بیست سال؟ چهل سال! شصت سال! اصلاً در مقابل عمر دنیا نوک سوزن به حساب نمی آید. خدا با دیدی که ما داریم مملکتمان را، وضعمان را می بیند و در برابر اراده اش مسئله ای نمی ماند او صاحب کل دنیاست حسابهایش هم، معیارهایش هم، برای همه ی عالم است، کمونیست ها از خدا می خواستند به ما پیروزی بده، آخر چقدر سختی! چقدر مشکلات! اما خداوند متعال گفتند که قریب است قریب، چهل سال طول کشیدبعد از چهل سال پیروز شد، این قریب شاید از نظر خدا این قدر باشد ولی برای ما خیلی است! اما برای دنیا طوری نیست، خیلی کم است، پس در مقابل این همه سختی ها، این همه فشار این همه آرایشها، این همه توافق ها وتوطئه های دشمنان، خداوند راهی راکه به ما نشان می دهد اینست. روحیه برایمان می دهد ، می فرماید خوب ساده نیست یک مقدار تحمل داشته باشید، نصرت خداوند هم نزدیک است. پس جواب این حرف های ما را، نومیدی های ما را، بیهودگی های ما را، این آیه خوب می دهد ولی از عوامل مهمی که این قریب رانزدیک کند و ما ثمره ی زحمتهایمان را زودتر بگیریم،داشتن ایمان وخلوص نیت در این حضورها و این تلاش ها، این زحمت ها است. به خاطر اسم ونام ونشان وشخصیت وامثال اینها نباشد، ایمانمان ظاهری نباشد که در صحنه و ظاهر خوب دعا بکنیم، خوب نماز بخوانیم، خوب کارهای دیگرمان را انجام دهیم، باید جلوه اش آن گونه باشد ولی قلب هم باید هماهنگ باشد، قلب هم اگر باایمان باشد، خوب استقامت می کند، خوب صبر می کند، خوب طاعت می آورد، در مقابل مشکلات کسی را مأیوس نمی کند، همیشه روحیه می دهد، بشاش است وهمه را به جنگیدن تشویق می کند، در صحنه ی عملیات نمی ترسد، عقب نمی رود واین ها نتایج ظاهری صورتهایمان است، نیت هم باید خالص باشد، نباید وقتی که به شهرشان برگشت ، بگویند این پاسدار، این بسیجی همه اش تو جبهه است، ما شاء الله چقدر پسرباایمانی است! در خیابان نشان بدهند دروفامیل انگشت نما کنند و در اداره که هست بگویند: بابا! کارمند خوبی است! و بگویند: «همیشه می رود جبهه و دیگر نمی آید.» بگذار بر گردم اداره در تمام سالن ها راه بروم و در اتاق ها وارد شوم همه نشان بدهند که بلی او همیشه در جبهه بوده، عجب با ایمان است. حالا بگویند این فرمانده گردان بوده، فرمانده تیپ بوده، فرمانده لشگر بوده،شیطان هم خیلی حساس و ریز کار می کند، این اخلاص ها اگر گم شد، این نصر قریب طولانی می شود، قریبی که خدا وعده داده، طولانی می شود خدا کمکش را به کسانی می دهد که مطیع ومحض او باشند مجری محض او امرش باشند. فقط هم برای او کار کنند، فقط تلاش کنند که برای او کاربکنند حالا آنهایی که خیلی سطح بالا بریم. نیستش حالا آنهایی که در سطح بالا هستند حواسشان هست شیطان از راهشان بر ندارد و به دنبال شخصیتهای کاذب و جاهای دیگر نمی روند. اما باید مواظب باشند باری را که کمی کج شد زود راستش کنند و نگذارند که این بار، کج برود وقوی هم باشند، باروحیه هم باشند، مأیوس نباشد، در صحنه های عملیات همه را به پیش بخوانند، نگویند: نمی شود برگردید وسختی وزحمت فراوان دارد وامکان پذیر نیست. کسی که تمام مسائل را با معیار خودش می سنجد ، خدا کمکش نمی کند، کسی که در هر کاری خدا را می بیند خداوند هم یاری اش می کند. قرآن مثالهای -مثال که نه به خاطر مثال بودنش واقع شده، واقعه هایی شاید ساده باشدو همه ی مان بلد باشیم- بسیار مهمی را برای ما بیان کرده آنهایی که خودشان را هیچ دانستند همه ی کارها را از آن خداوند دانستند، در راه خدا که وارد شدند، نهراسیدند وهر چه خدا فرمود، کردند وخدا هم یاریشان نمود. حضرت ابراهیم تک وتنها ندای توحید را سر داده وقتی می گیرند وشکنجه داده وسختی وفشار وارد می کنند می گوید بتهای شما باطل است» ابراهیم! این جوری می کنیم! آنجوری می کنیم دست بردار، نگو! می گوید: «نه من از طرف خدا مأمورم، این بت ها باطل است. تهدیدش می کنند ولی ذره ای نمی هراسد، چون به خاطر خودش نیست و به خاطر خودتکلیفش را انجام نمی دهد. آتش بزرگی را مهیا می کنند بعد می گذارندش در میان منجنیق. نه اینکه هل بدهند و او خودش را کنار بکشد، پرتش می کنند در میان شعله های آتش. حالا آتش را شعله ور کنند و به ما بگویند انگشتتان را بیاورید نزدیک ، بگویند دستور خدا اینست که دستت را عقب نکشی، امتحان بکنید ببریم نزدیک شمع، دستمان خودش عقب می کشد! اما اگر دستور الهی را در این کار ببیند دیگر احساس نمی کند که دست داردو این آتش سوزنده است. حالا نمی آیند هلش بدهند بسیار عقب، می گذارند و پرتش می کنند وسط آتش. نباید بسوزد؟ یکی را بینداز در آتش، نمی سوزد؟ ما این طور دیدیم وفهمیدیم که آتش سوزنده است! وهمه هم دیده اند، ولی چون ابراهیم به خاطر خدا بت های آنها را در هم می کوبید و به خاطر خدا با آنها می جنگید، وقتی آنها در آتش انداختند، خداوند می داند چه می کند: «قلنا یا نارکونی بردا وسلاما علی ابراهیم(س انبیاء آ69)» خداوند به آتش دستور می دهد که ای آتش برای ابراهیم سرد وسالم باش وهمه هم می دانید در آیات قرآن هم هست که ابراهیم در آتش نمی سوزدو سالم بیرون می آید. عجیب نیست؟ آتش را که همه می دانند سوزاننده هست، خداوند آن ایمان را در حضرت ابراهیم می بیند وامدادش رادر آنجا می رساند که دستور میدهد به آتش که آتش! سرد باش، ابراهیم را حفظ کن وحفظ می کند ونمی سوزاند، بی خاصیت می شود. اگر ذره ای دردل ابراهیم شک می افتاد که: ای وای می افتم ومی سوزم، به یقین می سوخت ودر روایات هست که جبرئیل در همان حال سئوال می کند:«کمکی نمی خواهی؟ با من کاری نداری؟» می گوید:«مرا با تو چه کار؟» می گوید: «آخر بابا داری می افتی تو آتش!» می گوید: «بابا آنکس که مرا خلق کرد، خودش می بیند. لازم نیست که من چیزی از او بخواهم مگر خودش نمب بیند که چکار دارندبا من می کنند، من باید از او بخواهم؟!» پس خدا این را می خواهد، تاریخ اینها را می خواهد به ما نشان بدهد: کسی که ایمان داشته باشد وکار را برای خدا بکند ودرتمام مشکلات وسختیها- حتی مشکلی که قطعی باشد، سوزاندن این آتش را مثال زده که همه بدانند که می سوزاند، دریا نیست که بگوئیم شنا بلد باشد، می تواند خود را نجات دهد. آتش هست! برای مومنین، هم اکنون در صحنه های عملیات آتش نیست که بیفتیم و امتحان شویم و خدا کمک کند! زمانیکه عظمت اسلام، شرافت اسلام،بر پایی پرچم اسلام در گرو زندگی حملات و هجوم رزمندگان اسلام است، باید به پیش بروند تااسلام سرافراز بماند، عظمتش را حفظ کند. در این پیشرفت ها ، در این جلو رفتن ها، آتش هم هست ، خمپاره های دشمن ، توپهای دشمن ، باران آتشی که مشرکین آن زمان روشن کرده بودند برای ابراهیم(ع)، چون دستور الهی بود حتی در اتش هم انداخته شود، باید برود ودم در نیاورد ونترسد ونلرزد، و رزمنده ای که به او گفتند برود درزیر آتش دشمن! باید نترسد ونلرزد. نصر همین جااست. زمانیکه آتش ابراهیم رانسوزاند ، چه شد؟ یعنی ابراهیم(ع) حاضر بود وانداختند در آتش که شاهد سوخته شدنش باشند ، نسوخت؛ یعنی در جبهه هم همین است که این دژهای پوشالی دشمن، این موانع واستحکامات را دشمن درست کرده، باید شکافته شود وبه پیش بروند، عظمت اسلام، سر افرازی پرچم اسلام در این است. بنا به مقدمه ای که گفتم وساده هم هست وهمه می فهمید. مسائل جنگ، پدافند، و پیشرفت همه درگرو ایمان شماست، رزمندگی واقعی شما زمانی است که دیگر «منی» در میان ما نباشد، نباید،در ذهنم باشد که بابا! زنم هست ، جای سؤال دارد، یک طوری بالاخره در این موانع راه بروم که مینی نترکد، تیری نخورد، چه اشکال دارد؟ خودم را هدیه کنم؟ یک ساعت در مردنم تاخیر شود، خوب بشود دو ساعت چه میشود؟ خوب اصلاً بر می گردیم؟ بروم آنجا، الکی بمیرم، پس زن وبچه ام چی؟ مدرسه ام چی؟ دانشگاهم چی؟ حضرت ابراهیم(ع) هم این طوری فکر کرد که آتش نسوزاند؟ امروز پیشرفت اسلام، عظمت اسلام در برابر این دژهاییهست که دشمن در برابر اسلام بر افراشته، امروز پیروزی اسلام درکجاست؟ دراین است که نیروهای اسلام ازکربلا بگذرند وعازم قدس شوند. زمان پیروزی آنجاست. شعار نیست شعاراین است که سر خودمان کلاه بگذاریم، شعار اینست که امام مان را دلخوش کنیم، شعار اینست که مردم مان را دلخوش کنیم، اگر اینطور باشد که خیانتکاریم، کذابیم، فقط حرف می زنیم، اگر عمل! باید مرد عمل باشیم، باید رد بشویم، تاکی بمانیم پشت اینها (سیم خاردارها). می توانیم خودمان رد بشویم؟ نه نمی توانیم. اگر گنجشک را هم بیندازیم داخل سیم خاردارها، از این طرف سالم دربرود در وسط پرش گیر کرده نمی تواند بیرون بیاید، آدم به این بزرگی چه طور می خواهد رد بشود؟ به خودی خود نمی تواند باید طوری باشیم تا کسی که به خاطر آن ادعا می کنیم می جنگیم این کارها را برایمان انجام بدهد. طوری باید در صحنه عملیات راه برویم و تلاش کنیم که آن آتش دشمن را برای «مابردا و سلاما» بکند. ترکش بشود بی خاصیت .
  

سخنرانی شهید مهدی باکری
در صبحگاه لشکر عاشورا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم‌الله الرحمن الرحیم
اهمیت نظافت
چند تذکری دارم که در عرض چند دقیقه به خدمتتان عرض می‌کنم. انشاءالله کارهایی که مشخص و به برادران محوّل شده، انجام می‌دهند. البته مطلب زیاد است، منتهی برخی از آنها که اهمیت بیشتری دارند و شدیداً گرفتار آنها هستیم، که مورد تأکید است و انشاءالله باید توجه کافی به این موارد بشود. برادرانی که معتقد به فرمایش پیامبر (ص) هستند که می‌فرمایند: «النظافه من الایمان» و ما باید به آن عمل کنیم، دستهایشان را بلند کنند. [همة رزمندگان دستهایشان را بلند می‌کنند] خوب! یقیناً خداوند این صحنه را مشاهده کرد و شما عزیزان هم همدیگر را دیدید. پیامبر گرامی (ص) فرمود: «النظافته من الایمان» یعنی اگر پاکیزگی و نظافت نباشد، کسالت و ضعف بر ما حاکم می‌شود و سلامتی فردی و عمومی به خطر می‌افتد. اگر یک مقدار انصاف داشته و توجه کنیم زمانی که در خواب نیستیم مطمئناً به این مسئله اقرار می‌کنیم. محیطی که در آن هستیم، مربوط به خودمان است و در حقیقت اینجا خانة دوم ماست. سه یا شش ماه و یا آنهایی که یک سال و دو سال در این جا هستند، این مدّت، عمر کمی نیست. مخصوصاً حالا که عمرها کوتاه است. یک قسمت از عمرتان را این جا هستید و انسان در هر جایی که مدّتی ماندگار باشد، آن محیط مربوط و متعلق به او شده و خانه‌اش محسوب می‌شود. و اگر خانه پر از زباله باشد و هر چیزی که می‌خوریم دور بیندازیم یا مثلاً ظرف‌ها نشسته و آشغال و خرده‌ریز روی زمین و همه جا پخش و پلا باشد و خانه در هم ریخته وهیچ چیز جای مشخصی نداشته باشد، مادرمان ما را از خانه بیرون می‌کند و یقیناً وضع ما را قبول نمی‌کند.
بنابراین، همان‌طوری که برادران شهادت داده‌اند و دستشان را بلند کردند انشاءالله بایستی در محیطی که هستیم و متأسفانه در مدت کوتاهی که هوا گرم می‌شود اینجا مرکز پشه و مگس خواهد شد، بهداشت را تا حد کمال رعایت نموده و نظافت آن را حفظ کنیم. البته یک سری اقداماتی هست که باید از طرف خدمات و مسئولان مربوطه صورت پذیرد. ولی کارهای زیادی که سبک، عملی و شخصی است، باید از طرف برادران اقدام شود.
یعنی این جا افراد خاصی وجود ندارند که بیایند و محیط را تمیز کنند. این جا خانه ماست و هر مسلمان هم مؤظف است خانه‌اش را نظافت کرده و آن را تمیز نگه دارد. به خصوص که در این جا در بین برادران ارتشی هستیم. البته، در زمان قدیم این طور نبود که به ایشان یاد بدهند «النظافه من الایمان» بلکه این طور بود که سرگروهبان زمانی که دستور می‌داد که ته سیگار یا چوب کبریت‌ها را جمع کنید از ترس او تمیز و جمع می‌کردند و اگر نگاه کنید خواهید دید که به آن عادت کرده‌اند، لباس‌شان و پوتین‌ها و محیط‌شان تمیز است، ولی متأسفانه ما مسلمانان که از نظر اعتقادی مدّعی هستیم که در این موارد مطالب زیادی داریم و می‌دانیم و اعتقادی هم عمل می‌کنیم و از نظر عمل باید از آنهایی که این مسائل را با چوب تعلیم آموخته‌اند متمایز باشیم، ولی متأسفانه عملاً ضعیف هستیم. باید به هیچ وجه این طور نباشد. تک ـ تک برادران باید برای خودشان نگهبان باشند و هر کاری که مربوط به نظافت می‌شود، افراد باید خودشان انجام دهند و اصلاً خوشایند نیست که هر روز ناظر این وضع باشیم و خود در میان زباله چپ و راست راه برویم واین مسائل را چندان بی‌اهمیت تلقّی کنیم که برای ما به یک عادت تبدیل شود. البته صحبت زیاد شده و باز می‌شود صحبت کرد، امّا باید انشاءالله عمل کنیم.
اهمیت کار
مطلب دوّم ـ تا چند روز یک فرصت کوتاهی هست تا نیروهایی که در مرخصی هستند، برگردند؛ یا نیروهایی که اعزام می‌شوند بیایند اینجا تا مجدداً کارهایی که مربوط به واحدهاست انجام پذیرد. در این فرصت کوتاه یک سری کارها را ما انجام داده‌ایم. از قبیل تعمیرگاه و انبارهایی که برای تدارکات ساخته‌ایم و یا درصدد ساخت آشپزخانه و اردوگاه هستیم و تمام اینها که تشخیص داده شده در جهت بهبود وضعیت لشکرمان می‌باشد و باید انجام پذیرد. بخشی از اقدامات آغاز شده، منتهی انجام این کارها مربوط است به همة ما یعنی لشکر متعلق به همة ماست، یک نفر وارث لشکر نیست، بلکه همة برادران اعم از رسمی، مشمول و بسیجی مسئول تمام امور لشکر هستند. به خصوص اموری که ضروری است و باید انجام دهیم. اصلاً شایسته نیست که ما مسلمان و زنده باشیم و شاهد این باشیم که وسایلمان به خاطر نبود یک تعمیرگاه مناسب از بین برود و یا اینکه برای وسایل تدارکات و تبلیغات انباری نباشد. و وسایل بیاید اینجا از هم پاشیده شود و یا خاک‌آلود شده و در اثر بی‌صاحبی از بین برود. یا آشپزخانه‌ای که بتواند در هر وعده غذا را تأمین کند و غذایش هم مرغوب و مطلوب باشد.
به خاطر بُعد مسافت که در حال حاضر غذا از مسافت طولانی (بستان) آورده می‌شود. و در این مدّت، غذا فاقد کیفیت و فاسد می‌شود. یا آشپزها فرصت پخت درست را ندارند، لذا لازم است آشپزخانه‌ای در این محل دایر شود. و یا برای آموزش و پیشرفت برادران باید در این جا محلی به عنوان اردوگاه وجود داشته باشد و یا اگر در خط مقدم می‌خواهیم کانالی بکنیم و... همة این امور مربوط به همه‌مان می‌شود و ما به همین جهت در این جا حضور یافته‌ایم. یعنی تمام اعمالی که موجب پیشرفت اسلام [و رسیدن به هدفمان می‌شود]، باید انجام دهیم. بنابراین، برای مثال اگر گفته شد: امروز داوطلبانه ده نفر بنّایی خواهیم کرد نباید تصوّر کنیم که آن کار بیگاری و یا اجباری است و نباید بگوئیم ما برای بنّایی نیامده‌ایم و کار دیگری داریم. یا اگر قرار شده ده نفر کانال بکنیم، نباید احساس شود که من مسئول قبضه یا فلان جا هستم، تمام کارهای موجود، مربوط به همة ما می‌شود و باید همگی آن را انجام دهیم.
زمانی که ما خودمان می‌توانیم کارگری کنیم، دیگر کارگر لازم نیست. مثلاً برای درست کردن آشپزخانه و یا محلّی برای تعمیرگاه و یا چند سنگر و دستشویی لازم نیست که چند نفر کارگر بگیرند. کار مربوط است به همة ما و برادران باید خودشان داوطلب باشند وبا صلاح دید مسئولان کارها را انجام دهند. با بازگشت برادران از مرخصی، فعالیت‌ها قطعاً شروع می‌شود و دیگر فرصتی نخواهد بود. برادران حتماً باید خودشان داوطلب باشند و در انجام این امور احساس اجبار نکنند و بی‌میل و رغبت نباشند، با اشتیاق کامل انجام دهند. مثل کار شخصی خودتان و بلکه بیش از کار شخصی بدان اهمیت دهند، چرا که همة امور مربوط به لشکر است برای اینکه در وضع همة ما بهبودی حاصل شود! بنابراین برادران بیشتر رغبت نشان دهند و در ذهنشان خطور ندهند که کارها تحمیل می‌شود. اعمال را عاشقانه انجام دهیم! خدا هم که ماشاءالله این قدرت و زور و بازو را به ما داده، باید در راهش بکار بریم، خواب و استراحت، وقت مشخص و محدود دارد. مثلاً ما که اغلب از طبقة پایین هستیم، اگر دائم در خانه بخوابیم، پدرمان از خانه بیرونمان می‌کند و می‌گوید بیا این بیل و کلنگ و یا داس و فلان وسیله را بگیر و برو کار را انجام بده. این طور هست یا نه؟ مثل این که این طور نیست. هان!! پس حتماً شما را در خانه بیشتر دوست دارند و به کار نمی‌کشند! دلیلش هم این است که کمتر در خانه می‌مانید. [به لحن طنزآمیز، برای مطایبه] اگر بیشتر مانده بودید، نمی‌گذاشتند بیکار بمانید. خدا هم قبول نمی‌کند که ما بیکار باشیم. توانی که به ما داده، مربوط به ما نیست، ما چه کاره هستیم؟! این جسم را داده تا در راهش به کار ببریم. اگر تشخیص می‌دهید که آن را به غیر از راه خدا بکار می‌برید، پس بهتر است که بکار نگیرید و بخوابید! زمانی که امورات مربوط به اسلام شد و قرار بر این شد که این جسم در راه خدا بکار گرفته شود، به هیچ وجه مانع نشوید. مثلاً پنج ساعت اضافه بخوابید تا چهار تا کار انجام نداده باشید. تمام کارهایی که در این جا انجام می‌گیرد، به منزلة عبادت است. البته خواب هم به اندازة نیاز عبادت است، ولی اضافه‌اش اسراف محسوب می‌شود و خداوند می‌فرماید: «جای مسرفین مأوای بدی است».
اهمیت نماز جماعت
مطلب سوّم ـ در رابطه با نماز جماعت می‌باشد. واقعاً شایسته ما نیست که اذان گفته شود، ولی مشاهده شود عده‌ای مشغول بازی هستند، یا در اطاقشان هستند یا در حال رفت و آمد می‌باشند؟ از پیامبر (ص) نقل شده است که می‌فرمایند: با یهود امت من رفت و آمد نکنید، یعنی قطع رابطه کنید. از پیامبر پرسیدند: یهود امّت شما کیستند؟ فرمودند: «آنهایی که اذان و اقامه را بشوند؛ ولی در نماز جماعت حاضر نشوند! برادران توجه داشته باشند حضور ما در این جا زمانی ارزش دارد که کاری به نفع اسلام انجام دهیم و آن کار هم زمانی ارزشمند است که مورد قبول خداوند باشد و نظر لطفی به این جمع داشته باشد و اگر غیر از این باشد، هیچ فایده‌ای ندارد یعنی تنها با زور و بازوی ما مسئله صدام (جنگ تحمیلی) و همچنین مسئلة ابرقدرتها حل نمی‌شود. زمانی حضور ما ارزش دارد و کارساز است که واقعاً رضایت خداوند به دست آید و رحم و [رحمت] خداوند شامل حال ما شود. در صورت عدم رضایت خدا فایده‌ای نخواهد داشت، غیر از این که لباس و پوتین پاره کنیم، غذا بخوریم کار دیگری انجام نداده‌ایم، و زمانی خداوند متعال به ما رحم می‌کند و لطف و عنایتش را شامل حال می‌گرداند که واقعاً مطیع امر خداوند منّان باشیم و دقیقاً تکالیف خداوند را انجام دهیم. زمانی خداوند عنایتش را شامل حال ما می‌گرداند که ببیند برادران نسبت به واجبات و نماز جماعت بی‌توجه و گریزان نیستند. پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) نسبت به ادای این امر (نماز جماعت) این همه تأکید می‌کنند. به احادیث نگاه کنید، فرمایش پیامبر (ص) است که چقدر به نماز جماعت اهمیت قائل است. و عده‌ای که نسبت به نماز جماعت اهمیت قائل نباشند، را یهودی قلمداد می‌کند و می‌فرماید با آنها قطع رابطه کنید. شایسته نیست که واقعاً اذان گفته شود، و ما مشغول کارهای دیگری شویم. برادران دقت و توجه کنند که اگر معنویّت در کار ما باشد و در دانشگاه مقدّس حضور داشته باشیم، باید به اعمالمان دقت کنیم و یکی از این دقت‌ها هم مربوط به نماز جماعت می‌شود.
پس انشاءالله توجه بیشتری می‌کنیم و زمانی که اذان گفته شد، هر کاری که در دستتان باشد ـ به همه برادران اجازه می‌دهم احیاناً اگر مسئول واحدشان هم بگوید که نرو و این کار را انجام بده ـ کار را به زمین بگذارد و به نماز جماعت بیاید. هیچ مسئول واحدی مجاز نیست در موقع نماز کاری به شما محول کند و بگوید نمازت را نخوان و این کار را انجام بده. البته غیر از نگهبانی؛ یعنی غیر از ساعتی که نگهبانی می‌دهند. پس انشاءالله بیشتر به این مطلب توجه کنیم که خدای نکرده عدم رعایت و کم دقّتی موجب عدم رضایت خداوند نشود و در صورت عدم رضایت و توجه خدای متعال، تمام کارهای ما وقت تلف کردن خواهد بود.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته


  

سلام دوستان

     عشق چیست؟

خسته قاسم:هرموضوع یا پدیده ائیکه موجب بشودانسان رفتارخارج ازطبیعت ومیل باطنی رفتاربکندعشق است.درضمن عشق باهوس تفاوت دارد.

نظرشماچیه؟

سلام وصلوات خدابرشما

شهداوامام شهدا شرمنده ایم


  

 

 

هرکه همت کند همتش ستودنی است درود برشیخ احمدیهای باغیرت


  

دوستان سلام

شیخ احمدلو متشکل است از محله های گوناگون که عبارتند از1-جین درسی2-چایابخار3-مچیدقاباغی4-خرمنلر5-کولح باشی .....ودارای 3مسجد1-مسجدجامع2-مسجدامام زمان3-
مسجدحضرت ابوالفضل.
وروستای شیخ احمدداری یک مدرسه ابتدائی ویک مدرسه راهنمائی بودمدسه ابتدائی درضلع شمال شرقی روستامدرسه راهنمائی درضلع جنوبی روستا واقع است درضمن به همت بعضی      از هم دهاتیهایمان هردوتبدیل به خرابه شده است
کاشانه ما درزمستان 88 
 

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           



pb:BlogHTMLTitl

pb:BlogHTML